زوج درمانی، همان مشاوره پیش از ازدواج نیست!

زوج درمانی یکی از شکل‌های روان‌درمانی است که برای رشد رابطۀ بین زوجین طراحی شده است. زوج درمانی درمان کردن یک نفر در حضور دیگری نیست؛ بلکه درمان کردن و بهبود دادن رابطه‌ای است که بین دو نفر شکل گرفته است.

در زوج درمانی دو نفر باهم در اتاق درمانگر می‌نشینند و مسائل ارتباطی‌شان را مطرح می‌کنند. سابقا به زوج درمانی مشاورۀ ازدواج گفته می‌شد؛ اما به دلیل سوگیری این عنوان نسبت به ازدواج، نام آن تغییر پیدا کرد تا بتواند انواع مختلف ارتباط عاطفی بین دو انسان را دربربگیرد.

زوج درمانی به روش‌های مختلفی انجام می‌شود که یکی از این روش‌ها، زوج درمانی تحلیلی است. در این مقاله، ابتدا زوج درمانی را به صورت کلی و سپس زوج درمانی تحلیلی را معرفی می‌کنیم.

تفاوت‌های زوج درمانی با درمان فردی

زوج درمانی، ویژگی‌هایی دارد که آن را از درمان فردی جدا می‌کند. در زوج درمانی، توجه درمانگر بر صرفه‌جویی در زمان و اثربخشی جلسات است. او می‌کوشد روی مشکلات حال حاضر زوجین تمرکز کند و برای درک بهترشان به بخش مرتبطی از تاریخچۀ رشدی زوجین بپردازند. او قرار نیست تمام تاریخچه و کوچه‌پس‌کوچه‌های گذشتۀ فردی و زوجی طرفین را بکاود و شخم بزند. مداخله‌های درمانی ممکن است زودتر از درمان فردی آغاز شوند و درمانگر به همان اندازه که به نقاط ضعف زوجین توجه می‌کند، به نقاط قوتشان نیز می‌پردازد.

زوج درمانگر می‌کوشد «رابطۀ زوجی» در مرکز درمان باشد و نه خود درمانگر! در درمان فردی مهم است که فرد بتواند «تجربۀ عاطفی اصلاحی» را با درمانگرش تجربه کند؛ مثلاً اگر همیشه در زندگی‌اش بعد از ابراز خشم، طرد شده است؛ حالا در اتاق درمان خشمش را ابراز کند و طرد نشود. اما در زوج درمانی، درمانگر می‌کوشد تجربۀ اصلاحی، نه با او؛ بلکه در بستر رابطۀ زوجین اتفاق بیفتد.

چرا زوج درمانی مهم است؟

در نیم‌قرن گذشته، تغییرات فرهنگی مهمی در جهان اتفاق افتاده است که به رابطۀ زوجی هم شکل و شمایل تازه‌ای بخشیده است. زنان، دیگر از خانه وارد اجتماع شده‌اند و قدرت سیاسی و اقتصادی پیدا کرده‌اند، در بسیاری از کشورها تغییر در قوانین طلاق باعث شده، طلاق راحت‌تر و بر اساس آزادی‌های فردی اتفاق بیفتد؛ وسایل پیشگیری از بارداری فراهم شده‌اند و نگرش‌های آزادانه‌تری در ابرازگری جنسی به وجود آمده است. به همین نسبت، انتظارات افراد از ازدواج و رابطۀ زوجی تغییر کرده است.

اگر قبلاً ازدواج برای تضمین اقتصادی و تولیدمثل بود؛ امروزه زوجین تنها به این خاطر، ازدواج نمی‌کنند. ازدواج برای زوج‌ها فرصتی برای تجربۀ صمیمیت، حمایت و رشد شخصی است. دیگر عروس با لباس سفید به خانۀ شوهر نمی‌رود که با کفن بیرون بیاید؛ بلکه می‌تواند جدا شود و هر کسی برای خودش، محدودیت‌هایی در پیوند با دیگری تعریف می‌کند. توجه از «دوام» به «سلامت» رابطه تغییر کرده است.

فرقی نمی‌کند طلاقی اتفاق بیفتد یا زوج‌ها درگیر تعارضات طولانی‌مدت باشند، جدایی و شکست عاطفی چالش‌های خودش را برای افراد به همراه می‌آورد. بزرگسال و کودک، هر دو از این ماجرا رنج می‌برند و اگر اقدامات لازم در راستای آن انجام نشود، افسردگی، اضطراب، اعتیاد و خودکشی در پی دارد. همچنین مشکلات جسمانی مرتبط با سیستم ایمنی و فشار خون ممکن است بر سلامت جسمانی افراد تأثیر بگذارد.

چرا زوجین به زوج درمانگر مراجعه می‌کنند؟

زوجین ممکن است به دلایل مختلفی بخواهند به زوج درمانگر مراجعه کنند. از رایج‌ترین این دلایل می‌توان به موارد پایین اشاره کرد:

  • جنگ قدرت

چه کسی تصمیم‌ها را می‌گیرد؟ آیا یکی از زوجین دست بالاتر را دارد و تمام اتفاقات رابطه را کنترل می‌کند؟ آیا یکی از زوجین مجبور است همیشه خودش را با برنامه‌های دیگری وفق بدهد؟ ممکن است زوجین در بستر رابطه‌شان به دلیل تمایل به در دست داشتن قدرت، دست به اقدامات مخربی بزنند؟

  • مسائل مرتبط با تعهد

معمولاً زوجین دوست دارند رابطه‌ای متعهدانه با یکدیگر داشته باشند. می‌خواهند شخص منحصربه‌فردِ شریک عاطفی‌شان باشند و پیوند عاطفی و جنسی‌شان باهم منحصر به خودشان و رابطه‌شان باقی بماند.

متعهد بودن ممکن است برای بعضی افراد دشوار باشد؛ یا پیچیدگی‌های رابطه، امکان اعتماد کردن و کسب احساس اطمینان و تعلق را از زوجین سلب کند.

  • تضادهای ارزشی و نقش

تضاد در ارزش‌ها ممکن است در سطوح مختلفی رخ دهد؛ مثلاً ارزش‌های همسر به گونه‌ای است که دلش نمی‌خواهد شوهرش با دوستانش ارتباط داشته باشد. دربارۀ فرزندپروری ممکن است یکی از زوجین دلش بخواهد فرزندش با دشواری مواجه نشود؛ در حالیکه دیگری معتقد باشد لزومی ندارد همیشه نیازهای کودک را برآورده کرد.

  • نارضایتی جنسی

رابطۀ جنسی یکی از ابعاد مهم زندگی زوجین است. جدای از مشکلات جنسی، زوجین ممکن است درگیر روابط جنسی کسالت‌بار شوند. شاید فاصلۀ زیادی بین فانتزی‌ها و نیازهای جنسی‌شان با آنچه در رابطه تجربه می‌شود احساس کنند.

در فرهنگ‌های شرقی مانند ایران حرف زدن از موضوعات جنسی با نوعی شرم همراه است و این ماجرا، زندگی زوج‌های مختلفی را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

  • سوءاستفاده و خشونت

مسائل حادی مانند از دست دادن کنترل و کتک زدن همسر، پرخاشگری کلامی یا غیرکلامی شدید، تجاوز به همسر یا به رسمیت نشناختن حقوق فردی و انسانی او می‌تواند بسیار ویران‌کننده باشد.

  • مشکلات ارتباطی

زوج‌های زیادی با ساختن ارتباط مؤثر، مسئله دارند که باعث درک نکردن یکدیگر و سوءتفاهم و تعارض می‌شود. ممکن است دلشان نخواهد گفت‌وگوهای دردناک را ادامه دهند یا اصلاً خودشان را در چنین موقعیتی بگذارند. رایج است که زوجین در معنا کردن رفتار یکدیگر و فهم نیت‌ها و عواطف هم دچار مشکل شوند یا در چرخه‌های معیوب انتقاد و سرزنش بیفتند و در برابر هم گارد بگیرند.

  • حل تعارض

دعواهای مکرر و سوءتفاهم‌هایی که روی هم انباشته می‌شوند، تنش می‌آفرینند. تعارض بخشی طبیعی از یک رابطه است؛ اما همۀ زوجین نمی‌توانند به یک اندازه تعارض را مدیریت کنند. مواقعی که زوجین باهم مخالف‌اند، به‌ویژه دربارۀ موضوعاتی مانند سبک فرزندپروری و مدیریت اقتصادی، ممکن است حل تعارض دشوار باشد و به مشکلاتی در رابطه بینجامد.

  • قطع ارتباط عاطفی

ممکن است به مرور زمان زوجین احساس کنند یکدیگر را دوست ندارند و از هم دور شده‌اند. احساس کنند شنیده نمی‌شوند، دیده نمی‌شوند و گرمای عشقی که حسش می‌کردند کمرنگ شده است.

  • تغییرات زندگی

تغییراتی مانند ازدواج کردن، باردار شدن، نقل‌مکان یا مهاجرت ممکن است روی رابطۀ زوجین تأثیر بگذارند.

  • خیانت یا مشکلات اعتماد

خیانت، اعتماد را ویران می‌کند. ممکن است در نتیجۀ خیانت، زوجین به یکدیگر مشکوک و بدبین باشند. یا از ابتدا، بدبینی و تردید، چشم‌انداز رابطه را در ذهنشان تیره و تار کرده باشد.

  • مشکلات روان‌شناختی فردی زوجین

وقتی یکی از زوجین با مسئله‌ای مانند افسردگی، اضطراب، تروما یا مشکلات شخصیتی دست‌وپنجه نرم می‌کند، رابطۀ عاطفی نیز تحت تأثیر قرار می‌گیرد.

  • تمایل به رشد بیشتر

گاهی اوقات زوجین می‌خواهند بهتر خودشان را بشناسند یا مهارت‌های ارتباطی‌شان را ارتقاء بدهند.

  • شرایط بحرانی

مشکلات مالی، تروماهایی مانند تصادف یا از دست دادن عزیزان (از والدین گرفته تا سقط‌جنین) می‌تواند تأثیراتی جدی روی رابطۀ زوجی بگذارد. ممکن است زوجین دست به تحقیر و سرزنش یکدیگر بزنند یا نتوانند در رنج دیگری شریک شوند.

روش‌های گوناگون زوج درمانی

مثل هر درمان دیگری، مسیرهای مختلفی برای زوج درمانی وجود دارد. هر کدام از این روش‌ها اصول خودشان را دارند و به ابعاد متنوعی از انسان و روابط انسانی می‌پردازند. با اینکه اشتراکات زیادی دارند؛ اما تفاوت‌هایی هم هست.

  • زوج درمانی هیجان‌مدار
  • زوج درمانی شناختی-رفتاری
  • زوج درمانی یکپارچه‌نگر
  • زوج درمانی مدل گاتمن
  • زوج درمانی تحلیلی (متمرکز بر روابط ابژه)
  • زوج درمانی بین نسلی
  • زوج درمانی سیستمی
  • زوج درمانی راه‌حل مدار
  • زوج درمانی روایتی
  • زوج درمانی ساختارگرا

همانطور که می‌بینید زوج درمانی می‌تواند طبق اصول متفاوتی انجام شود. تنوع رویکردها ممکن است شما را گیج کند؛ اما این رویکردها معمولاً بر یکدیگر اثرگذارند و عوامل مشترکی بینشان یافت می‌شود. توضیح هر یک از این رویکردها، فضای خودش را می‌طلبد؛ بنابراین در ادامۀ این یادداشت قصد داریم شما را با زوج درمانی تحلیلی (مبتنی بر روابط ابژه) آشنا کنیم.

زوج درمانی تحلیلی چیست؟

زوج درمانی تحلیلی یکی از روش‌های زوج درمانی است که در آن، با کمک تئوری‌های مختلف رابطۀ زوجین را بهبود می‌بخشیم. از پیش‌فرض‌های بسیار مهم زوج درمانی تحلیلی این است که روابط اولیۀ ما با مراقبینمان، شخصیتمان را شکل می‌دهد و بر روابط بزرگسالی تأثیر می‌گذارد. این رویکرد بر روابط بین فردی و تجربیات عاطفی زوجین متمرکز است.

مفاهیم کلیدی زوج درمانی تحلیلی

برای اینکه توصیف کنیم زوج درمانی تحلیلی چگونه کار می‌کند لازم است ابتدا با مفاهیم مهم مورد استفاده در این رویکرد مانند ابژه، انتقال، همانندسازی فرافکنانه و ظرفیت صمیمیت آشنا شویم. سپس با نقل یک داستان بالینی (از منابع آموزشی) کاربستش را نشان دهیم.

ابژه

اصطلاح «ابژه» به افراد مهمی (مانند والدین و مراقبان) اشاره دارد که روابط اولیه‌مان را با آن‌ها تجربه کرده‌ایم. جدای از ابژه‌هایی که در جهان بیرون با آن‌ها در ارتباطیم، نوعی ارتباط درونی نیز با آن‌ها داریم. بر اساس نوع ارتباطی که بین ما و آن‌ها ساخته شده است یا تصورات و افکاری که راجع به آن‌ها و ارتباطمان داریم «بازنمایی»هایی در ذهنمان ساخته می‌شود. این بازنمایی‌های درونی‌شده بر نحوۀ درک افراد از خود و پارتنرشان در روابط عاشقانه تأثیر می‌گذارد.

انتقال

عشق رمانتیک یک رابطۀ انتقالی است. شاید شنیده باشید که می‌گویند: «همه با والدینشان ازدواج می‌کنند!» اگرچه این گفته اغراق‌آمیز است؛ اما ابژه‌هایی که در بزرگسالی انتخاب می‌کنیم (پارتنر یا همسر) شباهت‌هایی به ابژه‌های قدیمی دارند. ممکن است موقعیتی را که قبلاً در رابطه با ابژه‌های قدیمی تجربه کرده‌ایم بازآفرینی کنیم.

انتقال می‌تواند مثبت یا منفی باشد. احساسات مثبتی که در رابطه با ابژه‌های اولیه تجربه کرده‌ایم، حداقل در نخستین روزهای عاشقی، خودشان را نشان می‌دهند. اما دیر یا زود ناکامی‌هایی در رابطۀ زوجین اتفاق می‌افتد که ممکن است زخم‌های قدیمی را باز کند.

اگر در خانۀ پدری همیشه احساس رها شدگی و تنهایی تجربه کرده‌ایم، ممکن است چشم باز کنیم و ببینیم رابطه‌مان به گونه‌ای پیش رفته که دوباره به احساس رهاشدگی و تنهایی رسیده‌ایم. حالا در کنار همسر دلبندمان هم تبدیل می‌شویم به کسی که عمیقاً تنهاست و دوست داشته نمی‌شود.

معمولاً افراد نمی‌دانند چرا این اتفاق می‌افتد؛ حتی بسیاری از افراد متوجه نیستند که قبلاً هم‌چنین احساساتی داشته‌اند. در این نقطه ممکن است احساسات شدید خشم و نفرت بالا بیایند. ممکن است همسر دلبند، دیگر موجود کثیفی باشد که هیچ نمی‌فهمد. آدم بدجنسی که خدا می‌داند با خودش چه فکری می‌کند و باید مجازات شود. رابطۀ زوجین معمولاً در چنین گره‌هایی به بن‌بست می‌خورد.

رابطۀ انتقالی یعنی همین! چیزی که قبلاً تجربه کرده‌ایم اما به یادش نمی‌آوریم، در حال پیاده شدن و اجرا شدن است. حالا هم داریم آسیب می‌بینیم اما یادمان نیست ریشه‌های این آسیب از کجا آب می‌خورد. درمانگران روابط ابژه، انتظار دارند این مضامین در رابطه با درمانگر نیز ظاهر شوند. توانایی درمانگر برای دریافت و تفسیر این نوع اطلاعات، نقطۀ ارزشمندی در درمان زوج‌هاست.

زوجین معمولاً در رابطه‌شان درگیر «انتقال» می‌شوند. اصلاً انسان‌ها به این امید روابط قبلی را تکرار می‌کنند تا بلکه زخم قدیمی‌شان ترمیم شود. اما اگر گره‌های عاطفی انتقال، گشوده نشوند و محیطی نباشد که زوجین بتوانند در آن روی این هیجانات کار کنند ممکن است هرگز ترمیمی اتفاق نیفتد. بلکه شاهد تکرار مجدد زخم زدن و زخم خوردن باشیم.

همانندسازی فرافکنانه

شاید اغراق نباشد که بگوییم مهم‌ترین عاملی که زوج درمانی تحلیلی روی آن کار می‌کند همانندسازی فرافکنانه است. یک مکانیسم دفاعی ناهشیار و پیچیده که در هر رابطه‌ای ممکن است اجرا شود.

فرآیند همانندسازی فرافکنانه این‌گونه است: آقای الف فکر می‌کند خانم ب از دست او عصبانی است. اما شواهدی برای عصبانی بودن او پیدا نمی‌کند. او تلاش می‌کند عصبانیت را در چهرۀ خانم ب پیدا کند، در تک تک رفتارهایش دقیق می‌شود تا نشان خشم و نفرت را در او بیابد. در تمام این مدت خانم ب فشاری احساس می‌کند مبنی بر اینکه لازم است عصبانی باشد. او احساس می‌کند فقط در شرایطی دیده می‌شود که عصبانی باشد. حالا خانم ب کم‌کم شروع می‌کند از خودش عصبانیت نشان دادن. آقای الف اکنون شواهد مورد نظرش را پیدا می‌کند و مطمئن می‌شود خانم ب از دست او عصبانی است.

اگر بخواهیم مثال واضح‌تری بیاوریم، موقعیتی را در نظر بگیرید که ده دقیقه با تأخیر به ملاقات دوستتان رفته‌اید. او که نسبتاً حساس است، شاید با خودش فکر کند از دستش ناراحتید یا نمی‌خواستید بیایید. ایده‌اش را با شما در میان می‌گذارد. شما به او اطمینان می‌دهید اینطور نبوده. اما او باز هم شواهد دیگری می‌آورد. اکنون شما عصبانی از اینکه چرا متوجه نمی‌شود، ممکن است رفتار تندی داشته باشید. حالا او مطمئن می‌شود که از دستش ناراحتید: «گفته بودم که ازم ناراحتی و به زور اومدی دیدنم.»

البته همیشه اینطور نیست که پای احساس خاصی در میان باشد. ممکن است فانتزی، نیازها یا انتظاراتمان را این‌گونه به دامن پارتنرمان بیندازیم. مثلاً کسی که همیشه در آرزوی «نجات یافتن» بوده، در رابطه‌اش طوری رفتار می‌کند که دیگران نجاتش بدهند؛ ممکن است با فرو رفتن در حالت قربانی، میل به نجات دادن را در دیگران فعال کند و بی‌خبر از همه‌جا احساس آزردگی و محدود شدن کند.

اما چرا این مکانیسم دفاعی اتفاق می‌افتد؟ وقتی نمی‌توانیم وجود احساس یا نیازی را در خودمان بشناسیم یا بپذیریم، ممکن است آن را به دامن دیگران بیندازیم. در مثال اول، به احتمال زیاد، خود آقای الف از خانم ب عصبانی است؛ اما چون نمی‌تواند عصبانیتش را ببیند یا به آن آگاهی ندارد، این احساس را در او فعال می‌کند. در مثال دوم، آرزوی نجات پیدا کردن در صندوقچۀ ناهشیار شخص پنهان است و او متوجه نیست که خودش نجات‌دهندگی را در دیگران فعال می‌کند و در نتیجه، آسیب می‌بیند.

در زوج درمانی تحلیلی، درمانگر می‌کوشد این مکانیسم ناهشیار را شناسایی کند و سهم هر شخص را به خودش برگرداند. وقتی احساسات، نیازها و آرزوهای هرکسی، مال خودشان شود می‌توان بررسی‌شان کرد و از پیچیدگی‌ها و دلخوری‌های احتمالی کاست.

ظرفیت صمیمیت

احساس ارزشمندی کمک می‌کند خودمان را شایستۀ دریافت عشق بدانیم و بتوانیم به دیگران عشق بورزیم. اینکه بتوانیم در کنار دیگری، آرام شویم کمک می‌کند راحت‌تر با اضطراب کنار بیاییم و دشواری‌های هیجانی را به گونه‌ای تحمل کنیم که خودآگاهی و همدلی ایجاد کند.

داشتن مراقبانی «به اندازۀ کافی خوب» باعث می‌شود بتوانیم خوبی و بدی را در خودمان و دیگران بپذیریم. بزرگ شدن با امنیت عاطفی، سطحی از اعتماد ایجاد می‌کند که اجازه می‌دهد بتوانیم در کنار دیگری، آسیب‌پذیری‌هایمان را آشکار کنیم.

مفاهیم دیگری نیز در زوج درمانی تحلیلی مورد استفاده قرار می‌گیرند که بیانشان مجال دیگری می‌طلبد. در ادامه برای آشنایی بیشتر با این شیوۀ درمانی، داستانی را بر اساس یکی از کتاب‌های آموزشی نقل می‌کنیم.

یک مورد بالینی

به دلیل درخواست طلاق حسام، او و همسرش به زوج درمانگر مراجعه کردند. حسام از همان ابتدا گفت که به روان‌درمانی هیچ اعتقادی ندارد و به اصرار همسرش آمده است. امیدوار است جلسات به همسرش مریم کمک کند. مریم شروع کرد به گریه کردن و گفت: «او همیشه همینطور است. می‌گوید من روانی‌ام!» و گریه‌اش بیشتر شد. حسام با عصبانیت و تحقیر به مریم نگاهی انداخت و پوزخند زد. مریم گفت: «حالش از دیدن گریه کردن من به هم می‌خورد.»

گام‌های درمانی

  • فراهم کردن محیطی امن و نگهدارنده برای زوجین

درمانگر می‌کوشد محیطی فراهم کند که هر دو طرف رابطه احساس دیده شدن، شنیدن شدن و مورد مراقبت قرار گرفتن را تجربه کنند. او با پرسش‌هایش تلاش می‌کند به زوجین کمک کند احساساتشان را درک کنند. چه آن‌هایی که در دل نگه داشته‌اند و چه آن‌هایی که بر اساسش رفتار کرده‌اند.

در زندگی روزمره ما معمولاً از کنار هیجانات خودمان و دیگران می‌گذریم. چه بسا دنیایی از احساسات، افکار و باورها در ذهنمان جریان داشته باشد؛ اما نگاهی بهشان نیندازیم. فضای درمانی به زوجین کمک می‌کند نسبت به دنیای درونی‌شان کنجکاو شوند و این کنجکاوی را در بستر رابطه‌شان به کار ببرند. شناسایی و توانایی نشستن با هیجانات مختلف کمک می‌کند روابط عمیق و معناداری با دیگران بسازیم.

  • توجه به ابژه‌های درونی‌شده

از نگاه نظریه‌پردازان تحلیلی، همۀ ما بازنمایی‌هایی از روابطی که با والدینمان داشته‌ایم می‌سازیم. اولین رابطه‌ای که همۀ ما تجربه کرده‌ایم رابطه با مادر و پدرمان بوده که مدل‌هایی از آن را به دنیای روانی‌مان وارد کرده‌ایم. بر همین اساس، همۀ ما پیش‌فرض‌هایی دربارۀ روابط انسانی، خودمان و دیگران داریم. پیش‌فرض‌هایی که ممکن است از وجودشان آگاه باشیم یا نباشیم.

ممکن است فکر کنیم: «تمام روابط به شکست می‌رسند؛ انسان‌ها لایق دوست داشتن نیستند؛ من آدمی بی‌دست‌وپا هستم که همیشه رها می‌شوم.» داستان ذهنی هشیار یا ناهشیاری که از روابط می‌سازیم روی سلامت روان و سلامت ارتباطی ما تأثیر می‌گذارد.

اینطور نیست که زوج درمانگر بخواهد زوجین خاطرات دوران کودکی‌شان را تعریف کنند. او می‌تواند بر اساس آنچه در زمان حال جاری است، مدل‎‌های درونی زوجین را شناسایی کند.

در جلسات بعدی درمان، درمانگر موضوعاتی را دنبال می‌کند که زوج را در دام دعوا و فاصله گرفتن می‌انداخت. حسام نسبت به بی‌نظمی مریم یا ناتوانی‌اش در نظم دادن به خانه مطابق با استانداردهایش عصبانی می‌شد. او عصبانی می‌شد وقتی می‌دید مریم یک بار دیگر ماشینش را بد توی پارکینگ پارک کرده بوده؛ طوری‌که مجبور است ماشین خودش را در خیابان پارک کند. بعد از یک روز کاری طولانی، آخرین کاری که فکرش را می‌کرد باید انجام دهد همین بود که منتظر بماند مریم ماشینش را جابه‌جا کند تا او هم بتواند ماشینش را پارک کند.

حتی چند بار شده بود که مریم به حسام می‌گفت بچه‌ها خسته‌اش کرده‌اند و نایی برایش نمانده که خودش ماشین را پارک کند. حسام مجبور می‌شد ماشین او را جابه‌جا کند تا بتواند ماشین خودش را پارک کند. مریم باز گریه‌اش گرفت و گفت: «این حرف‌ها هیچ فایده‌ای ندارد.» حسام عصبانی شد و به مریم با کلماتی مانند تنبل و بی‌کفایت حمله کرد. حالا نوبت مریم بود که حمله را جبران کند و به سختی‌های بچه‌داری اشاره کند و اینکه او هیچوقت کمکش نمی‌کند.

چالش‌های زوجین ممکن است گاهی ناشی از موضوعات به ظاهر سطحی باشد؛ اما با کمک مفاهیمی مثل «انتقال» و «همانندسازی فرافکنانه» بهتر درک شود:

وقتی درمانگر از حسام می‌پرسد رفتار مریم برای او چه معنایی دارد، او از احساساتی مانند «نادیده گرفته شدن، تحقیر شدن و اهمیت ندادن» حرف می‌زند. مریم تعجب می‌کند و به درمانگر می‌گوید هیچوقت فکر نمی‌کرد حسام حتی به احساسات اهمیت بدهد یا چیزی احساس کند. در ادامه درمانگر از احساس رنجش مریم می‌پرسد. مریم می‌گوید که چقدر به عنوان مادر احساس ناکافی بودن می‌کند. هرچقدر بیشتر تلاش می‌کند بیشتر کافی نیست و نمی‌تواند هیچ رضایتی در ارتباط با مادر بودنش تجربه کند.

بسته به موضوعاتی که در طول جلسات روان‌درمانی مطرح می‌شوند، درمانگر می‌تواند نقاطی را به هم وصل کند و بینشی تازه به زوجین بدهد. او تلاش می‌کند به هر دو طرف نشان بدهد موضوع دعواهایشان فقط در طرف مقابل نیست. نارضایتی‌ها و برداشت‌های آنان، همچنین مدل‌های ذهنی‌شان، موقعیتی می‌سازد که آزارشان می‌دهد.

در مثالی که گفتیم، حسام غایب بودن پدرش و بی‌کفایتی مادرش را به یاد آورد که وظایف زیادی روی دوش او می‌انداخت. همچنین مریم، مادرش را به خاطر آورد که نیازهای او را بی‌پاسخ می‌گذاشت و مریم با خودش عهد کرده بود هرگز شبیهش نباشد. همچنین پدری سخت‌گیر که هیچوقت نمی‌شد لبخندش را دید.

با روشن شدن بخش‌های انتقالی رابطه و درک بهتر موقعیت حال می‌توان امکان‌های دیگری جست‌وجو کرد. زوجین می‌توانند با دیدن آسیب‌پذیری‌های یکدیگر، ظرفیت صمیمیت را در خودشان بالاتر ببرند؛ همچنین به یکدیگر در ترمیم زخم‌ها کمک کنند.

در این مقاله کوشیدیم زوج درمانی را معرفی کنیم و به طور خاص به مفاهیم مهم زوج درمانی تحلیلی (مبتنی بر روابط ابژه) بپردازیم. مثال ذکرشده در مقاله بر اساس مورد بالینی کتاب clinical casebook of couple therapy، با اسامی فارسی بود. با کمک این مثال کوشیدیم تا آنجا که مقدور است نحوۀ کار کردن زوج درمانی تحلیلی را نشان بدهیم.

منابع

گفتگو با زوج‌ها، جولیو سزار زاواتینیو همکاران، ترجمۀ نهاله مشتاق و سبا مقدم.

Gurman, A. S. (Ed.). (2008). Clinical handbook of couple therapy.

Siegel, J. P. (2010). A good-enough therapy: An object relations approach.

فهرست عناوین

مقالات مشابه:

کوله پشتی
ورود

هنوز حساب کاربری ندارید؟

ایجاد حساب کاربری