استیگما آدم میکشد….جدی بگیریم
آمارها نشان میدهند 30 تا 60 درصد از افرادی که به خدمات روانشناسی نیاز دارند به دلیل نگرانی از برچسبزنی و استیگما از مراجعه به درمانگر خودداری میکنند.
اما چرا؟ چه چیز استیگما تا این اندازه ترسناک میکند؟ چگونه این قاتل خاموش رنج میآفریند و آدم میکشد؟
استیگما میتواند از چندین طریق مانع مراجعه افراد به درمانگر شود:
ترس از عواقب شغلی و اجتماعی:
در برخی موارد، افراد نگران این هستند که دریافت خدمات رواندرمانی ممکن است به جایگاه شغلی یا روابط اجتماعی آنها آسیب بزند.در چنین وضعیتی فرد نگران است که مراجعه به درمانگر به عنوان نشانهای از ناپایداری روانی تلقی شده و در موقعیتهای حرفهای یا اجتماعی به ضررش تمام شود.
شرم و خجالت شخصی:
حتی درونیتر از نگرانی درباره قضاوت دیگران، بسیاری از افراد ممکن است خودشان نیز از پذیرش اینکه مشکلی دارند که نیاز به کمک حرفهای دارد، شرمنده باشند. این احساس شرم، به ویژه در جوامعی که فشار برای «قوی» بودن وجود دارد، میتواند آنها را از جستجوی کمک منصرف کند.
نرمالسازی مشکلات روانی:
در برخی فرهنگها یا خانوادهها، مشکلات روانی بهعنوان بخشی از زندگی نادیده گرفته میشوند و افراد از اینکه برای این مشکلات به دنبال کمک باشند، بازمیمانند. در این موارد، استیگما باعث میشود مشکلات روانی بهعنوان چیزی که باید «تحمل» کرد، نه چیزی که باید «درمان» کرد، دیده شود.
شما چه راه حلی برای کاهش تاثیر استیگما پیشنهاد میدهید؟ در کامنتها با ما به اشتراک بگذارید.